جدول جو
جدول جو

معنی ترمیم شده - جستجوی لغت در جدول جو

ترمیم شده
استعادةً
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به عربی
ترمیم شده
Manicured
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ترمیم شده
soigné
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ترمیم شده
পরিপাটি
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به بنگالی
ترمیم شده
ترمیم شدہ
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به اردو
ترمیم شده
bakımlı
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ترمیم شده
aliyetunzwa
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ترمیم شده
cuidado
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ترمیم شده
gepflegt
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به آلمانی
ترمیم شده
доглянутий
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ترمیم شده
zadbany
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به لهستانی
ترمیم شده
修整过的
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به چینی
ترمیم شده
cuidado
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ترمیم شده
curato
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ترمیم شده
verzorgd
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به هلندی
ترمیم شده
ухоженный
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به روسی
ترمیم شده
ที่ได้รับการดูแล
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به تایلندی
ترمیم شده
terawat
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ترمیم شده
सुसज्जित
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به هندی
ترمیم شده
מטופל
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به عبری
ترمیم شده
手入れされた
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ترمیم شده
손질된
تصویری از ترمیم شده
تصویر ترمیم شده
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پروریده بگو ای ز نکویی آفریده - به ناز و شادکامی پروریده (ویس و رامین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترخیص شده
تصویر ترخیص شده
هشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربیت شده
تصویر تربیت شده
پرورده
فرهنگ واژه فارسی سره
اصلاح شدن، درست شدن، مرمت شدن، تعمیر شدن، بازسازی شدن
متضاد: تخریب شدن، بهبود یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تامین شده
تصویر تامین شده
Secured
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تسلیم شده
تصویر تسلیم شده
Yielding
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترکیب شده
تصویر ترکیب شده
Combined
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکمیل شده
تصویر تکمیل شده
Completed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقسیم شده
تصویر تقسیم شده
Divided
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تامین شده
تصویر تامین شده
защищенный
دیکشنری فارسی به روسی
ترمیم شده، ویرایش شد، تعدیل شده، اصلاح شده
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از ترکیب شده
تصویر ترکیب شده
комбинированный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تسلیم شده
تصویر تسلیم شده
поддающийся
دیکشنری فارسی به روسی